غلامرضا طریقی از غزل تا پایگاه نقد شعر و جشنواره فجر؛
تاثیرگذاری بنیاد شعر و حوزه هنری یکسان نیست!
یکشنبه , ۱۳۹۹/۰۶/۱۶ ۱۰:۴۰
کد خبر :
670
اختصاصی ترنم شعر/ جزو معدود شاعرانی است که با منزوی بزرگ نشست و برخاست داشته و به زعم خودش تا ابد از او می آموزد. در طی سالیان حضورش در ادبیات همیشه از حاشیه دوری کرده و تنها شعر برایش مهم بوده است. هرچند مدتی است که حاشیه ها او را رها نمی کنند. غزلسرایی با زبان خاص خودش است که به تازگی زبان جدیدی اشعارش را تحت تاثیر قرار داده است. با غلامرضا طریقی به گفتگو نشستیم تا از این روزهایش بگوید؛
از تشکیل پایگاه نقد شعر بگویید، چه اتفاقی باعث تشکیل این پایگاه شد؟
تلاقی دو مسئله باعث تاسیس پایگاه نقد شعر شد. من یک شاعر شهرستانی هستم و بعد از اینکه به تهران آمدم متوجه این مسئله شدم که اگر شاعری در تهران نباشد، گویا در فضای ادبیات حضور ندارد. هرچند من این شانس را داشتم که شعرم قبل از من به تهران آمده بود. اصلا چرا یک شاعر باید به صورت فیزیکی در تهران باشد تا رشد کند؟ در کنار این اتفاقات، رشد فضای مجازی نیز در کنار آسیبهایش کمکهای خوبی میتواند بکند. با در کنار قرار گرفتن این دو مسئله ما به این ایده تاسیس پایگاه نقد شعر افتادیم.
من به عنوان شروع کننده این ایده که پیشنهاد بنیاد را اجرایی کردم، اعتراف میکنم که انتظار این استقبال را نداشتم. از آنجایی که ما برای انتشار مشکلی نداریم و اگر فضای انتشار را مهیا کنیم، افراد بسیاری مراجعه خواهند کرد، برای فضای جدی نقد، گمان میکردیم حدود 500 نفر به ما مراجعه کنند اما اکنون حدود 4000 نفر کاربر فعال در پایگاه حضور دارند.
آبان ماه 95 استارت این ایده را زدیم و بعد از اعلام رسمی، در ابتدا برخی افراد در برابر نقدها گارد داشتند اما بعد از مدتی همه چی عادی شد. روند رو به رشد پایگاه از پیشبینیهای ما بهتر از آب درآمد و اعتراف میکنم وقتی میدیدم شعرهای خوب از شهرهایی مثل شیروان است واقعا ذوق زده میشدم که ما میتوانیم این امکان را به وجود بیاوریم که افرادی که در تهران نمیتوانند با منتقدین یا دیگر افراد ارتباط بگیرند را مرتبط کنیم.
شرایط نوشتن نقد در این پایگاه چگونه بود؟
ما برای نقد نوشتن از دوستان زیادی خواستیم که برای ما نقد بنویسند. خیلی از دوستان جدی هم برای ما چند نقد نوشتند و رفتند. به این دلیل که نقد مکتوب نوشتن کار بسیار سختی است. در نقد شفاهی، منتقد حرفی را در لحظه میزند و فراموش میشود، اما در نقد مکتوب، آثار بایگانی میشود و میتوان بارها به آن مراجعه کرد. ضمن اینکه از آنجایی که نمیتوانیم بدون نام، شعری را بپذیریم، این امکان را برای شاعران گذاشتیم که آثارشان بدون نام منتشر شود. یعنی من به عنوان مسئول سایت و منتقد که قرار است کار را نقد کند میدانیم شعر برای چه کسی است اما شعر بدون نام به دست مخاطب میرسد.
هدف بعدی پایگاه نقد شعر چیست؟
ما طیفی از شاعران را از بین اعضا شناسایی و از بین آنها برای افرادی که علاقهمند بودند، در تهران به صورت رایگان هشت دوره کلک خیال برگزار کردیم. باقی شاعران نیز در گروههای مجازی دستهبندی شدند.
امروز ما یک گروه 70 نفره و یک گروه 150 نفره تفکیک شده داریم که گروه اول، عزیزانی هستند که سه سال همراه ما هستند. کاری که با این گروه پیش میبریم این است که دورهم جمع میشویم و یک نفر را به درخواست خودشان دعوت میکنیم و بعد شعرهای جدیدشان را نقد میکنیم.
برای گروه دیگر کلاسهای مختلفی برگزار میکنیم. موضوع کلاسها هم بر مبنای نقدهای نوشته شده انتخاب میشود.
در دستهبندی غزل امروز، یکی از گروههایی که یک نوع غزل خاص را ارائه میکند، حوزه هنری و گروههای همفکر او هستند که برای این نوع غزل از اصطلاحات نوهندی یا بازگشتِ بازگشت ادبی و یا اصطلاحات دیگر استفاده میکنند. نگاهی که وجود دارد این است که بنیاد هم همانند حوزه هنری که بوسیله سوره مهر این نگاه خاص خود را منتشر میکند، تبلیغ میکند و این اتفاق باعث دیده نشدن گروههای دیگری میشود که نه تریبون دارند و نه حمایت میشوند. این موضوع چقدر در بنیاد و پایگاه نقد شعر اتفاق میافتد؟
اینکه حوزه هنری فعالیتهایش به چه شکلی است من قضاوتی نمیکنم البته این را هم بگویم که اولین کتاب من را سوره مهر چاپ کرد. اما در قبال پایگاه نقد شعر، می توان گفت که بنیاد واقعا توان مالی تبلیغهای اینچنینی را ندارد. نکته دیگر هم این است که شما زمانی میتوانید این صحبت را مطرح کنید که نگاه و غزل من هم به همان شکلی که گفتید باشد.
اما بنیاد به اندازه خود میتواند برخی اتفاقات را رقم بزند!
از نظر تاثیرگذاری، آیا بنیادی که تعداد محدودی کارمند دارد و در مجموع دو جشنواره را برگزار میکند را با ارگانی به بزرگی حوزه هنری قیاس میکنید؟ آیا ذائقه شعری من سمت و سویی دارد که باقی را سوی آن بکشم؟
گمان کنم در پاسخ باید گفت نه! پس این حواشی بوجود آمده از کجا نشات میگیرد؟ با مطرح بودن این مسائلی که گفتید چرا پشت نام غلامرضا طریقی باید مافیای شعر بیاید؟
گفت و گوی چند سال پیش من هنوز هست! سوال من این است که چرا آن زمان این صحبتها مطرح نبود؟ چند سال پیش طریقی، شاعری بود که در شهرستان شعر مینوشت و با کسی کاری نداشت! دوستان میدانستند طریقیای وجود دارد اما چون در شهرستان بود و با این مسائل کاری نداشت، شعرش را هم تایید میکردند.
بگذارید این فضا را کمی باز کنم.
در دنیای امروز شعر، ما دستهای از دوستان را داریم که از آن طرف ارتزاق میکنند و به همه ضربه می زنند. عدهای در فلان سازمان فلان سمت را دارند و فضای فرهنگی کشور را گل و بلبل میبینند. عدهای هم بین این دو دسته هستند که در زمان نیاز و بنا بر شرایط به هر دو گروه میتازند. از بین این دوستان هستند کسانی که فضای روشنفکری صفحهشان را پر کرده ولی در نهادهای دولتی کار میکنند و چند جایزه فجر هم دارند اما حالا دیگر این جایزه مشکلات فلان دارد!
لابهلای همه این مسائل چیزی وجود دارد به نام شعر! عدهای هم هستند که همین بین در حال شعر نوشتن اند که به عقیده من جزو شریفترین آدمها هستند! اینان شاعرانی بیست سالهاند که خبر از این فضای آلوده ندارند. ارادتی که من به حسین منزوی دارم هم از این مسائل نشات میگیرد. زمانی که من هجده ساله بودم و همه او را فلان و بهمدان و ... خطاب میکردند، او به من گفت: "پسر راهی که میری غلطه! برو این کتابا رو بخون!" برای همین برایم مهم نبود و نیست درباره او چه میگفتند! همان کسانی که نشریات پرتیراژ آن زمان را در اختیار داشتند!
یعنی معتقدید دلیل این حملات باج ندادن است؟
من هرکاری که فکر کنم درست است را انجام میدهم. روزی کسی به من جوان کمک کرده و حالا من میخواهم این کار را انجام دهم. این را هم اعتراف میکنم که روزی که آمدم پایگاه را راهاندازی کنم، به عنوان شغل به آن نگاه کردهام اما سال بعدش که شرایط کاری من جایی دیگر خوب شد، میتوانستم بروم، اما ماندنم از روی علاقه بود.
این را هم اضافه کنم که شما وقتی با خرابهای روبرو باشید، ساختن آن کار سختی خواهد بود. ما به وضعیت معترضیم اما اگر برای درست کردن آن پا پیش نگذاریم آیا وضع درست میشود؟ به خیلی از دوستان هم پیشنهاد شد که برای داوری بیایند و آنها نپذیرفتند. من هم وقتی معترضم اگر نپذیرم آیا وضعیت درست میشود؟
اکنون شما هم داورهای این دوره را با دورههای اول قیاس کنید، متوجه تفاوتهایش میشوید. اگر این شیب، نود درجه نیست ولی رو به رشد که هست!
مسئله دیگری که مطرح میشود پیرامون رحمتاله رسولی مقدم است. میگویند شما و ابراهیم اسماعیلی اراضی او را مطرح کردید. از جایزه جلال پور که گفته شد شما نمره کمتری به او دادید تا با امتیاز داور دیگری رای بیاورد تا جشنوارههای دیگر.
اینکه من رای ندادم و دیگری رای داده را چه باید بگویم وقتی رای من او نبوده؟! او در جایزه جم هم رتبه آورده و در کتاب سال جوان هم!
دوست شاعر و داوری هست که با من اختلاف دارد و به واسطه همین موضوع با رسولی مقدم هم رابطه خوبی ندارد اما در جایزه جم با حضور او رسولی مقدم رتبه آورده!
بخاطر دارم اولین بار که اسماعیلی اراضی به من گفت شعرهای فلانی را در پایگاه خواندی؟ و با او دربارهاش صحبت کردیم، برایمان عجیب بود شعرها برای خودش باشد! وقتی به تهران آمد، هم من و هم محمدسعید میرزایی کمی روی او تمرکز کردیم و فهمیدیم که او واقعا فرد مستعدی است! او وقتی استعداد دارد، دیگر چه کاری از دست من بر میآید؟
جوایز جشنوارهها چقدر به پیشرفت شعر امروز کمک کردهاست؟
من با ماهیت جشنوارهها موافقم اما اینکه چقدر موفق بوده بحث دیگری است.
اگر جایگاه این جوایز مثل جوایزی باشد که در داستان برگزار میشود، خیلی هم خوب است. چون با اینکار باعث میشود مولفهای خوب شناخته شوند و این اتفاق خوب و رو به جلویی است. جدا از این جوایز مادی که داده میشود هم به نظر من به مولف کمک میکند. باید اضافه کنم اما این اتفاق در شعر نیفتادهاست. هر زمان بپذیریم در طول سال فلان تعداد جایزه داریم که x مقدار عایدی برای شاعران دارد و وقتی کسی یک سال جایزهای نگرفت، اعتراضی نکرد میتوان به موفقیت آن فکر کرد! اما این اتفاق نمیافتد چون ما اصولا سلیقه محور پیش میرویم و نگاه خودمان را داریم.
جلسات شعر چقدر به شعر امروز کمک میکند؟
دیدن یکدیگر و درباره شعر حرف زدن، کمک کنندهاست اما جلسات شعر زمانی حرمت داشت.
ما در زنجان جلسه شعری داشتیم که حسین منزوی مدیر جلسات بود و هر جلسه شعرها نقد میشد و با نقد شعرهای دیگران هم ما مسائلی میآموختیم. یعنی کارشناس جلسه آنقدر بزرگ بود که میشد از او چیزی آموخت اما وای به جلساتی که کارشناسش از سواد کافی برخوردار نباشد! کارشناس که بزرگ نباشد، حاضرین جلسه را جای بالا کشیدن، پایین میکشد.
خاطرم هست در جلساتی آنقدر جدی بحث میشدکه باعث میشد بعد از جلسات من بدنبال این باشم که منظور از مسائلی که در جلسه بحث میشد چه بود و به دنبال آموختن بودم.
درباره جلسات شعر آواژه بگویید.
بنای این جلسات بحث روی غزل بود. من به تمامی انواع غزل امروز احترام میگذارم و بنا به این موضوع برنامه ما این بود که هر جلسه شاعری را دعوت کنیم که درباره نوعی از غزل توضیح دهد که جلسه اول را با محمدعلی بهمنی آغاز کردیم و تا امروز بخاطر کرونا ادامه پیدا نکرد.
کتاب جدیدی در راه دارید، درباره آن بگویید.
این کتاب را هم قبل از کرونا تمام کرده بودم و فقط نامش مانده بود. آماده بود برای نمایشگاه کتاب که به این مشکل برخوردیم.
این دوران، دوران پرغزلی برای من بود و احساس میکنم دوره جدیدی هم برایم شکل گرفتهاست. تجربیات زبانیای که در این دوران داشتم برایم جذاب بود و وقتی برخی از کارها را هم منتشر می کردم و استقبال علاقهمندان را میدیدم، خوشحالتر میشدم.
این تجربه و دوره جدید، به نوعی نتیجه کتابهای قبلی شما نیست؟
بله همین است. من همیشه هم دوست داشتم اتفاقات جدیدی را تجربه کنم و در این راستا هم حتی از قصد نام یکی از کتابهایم را «به جهنم» گذاشتم. اما این تجربهای که به تازگی تجربه کردم برایم خیلی عزیز و جذاب است.
و تجربه فضایی خارج از شعر؟
دو، سه سالی هست که سراغ روایتنویسی رفتم و برای نشریههایی هم نوشتم. تصمیم گرفتم که این تجربه را جدیتر دنبال کنم و روایاتم را چاپ کنم. از چهل سالگی به بعد کمی احساسیتر شدم و نوع برخوردم با مسائل تغییر کردهاست. تا آن سال تکنیک برای من شاعر خیلی مهم بود اما بعد از آن حس میکنم خودم را باید تمام و کمال عرضه کنم. روایتها از این نظر برایم با ارزش است که میتوانم اتفاقاتی را که نشد در شعر بگویم در اینجا میتوانم بنویسم. امیدوارم تا آذرماه به همت نشر جام جم منتشر شود.