خبرهای داغ
«تهران عاشق» در کاخ سعدآباد رونمایی و امضا شد
شمس آقاجانی دوستی بیریایی با کلمات داشت
موجزترین مجموعه شعر شکارسری تا امروز
میمیرم برای اینکه روحم شاد شود
پیکر شمس آقاجانی بدرقه شد
سراسیمه در مکث
بزرگداشت علی کریمی کلایه برگزار شد
شنبه, ۰۸/مهر/۱۴۰۲ ۱۵:۵۵
درباره ما
تماس با ما
تبلیغات
فهرست
صفحه اصلی
اخبار
کلاسیک
سپید
کتاب صوتی
ترانه
طنز
ترجمه
گزارش تصویری
موسیقی
شعر آیینی
شعر کودک
ناشران
تازه های نشر
شاعر برگزیده
دکلمه ها
کانون های ادبی
یادداشت
ادبیات داستانی
تماشاخانه
×
علی اکبر یاغی تبار
ناگفته
دوشنبه , ۱۳۹۹/۰۲/۲۹ ۱۲:۳۹
کد خبر : 520
متن دکلمه
پشته ی نانوشته ها بر پشت
خسته از بهت راه برگشتم
گفتم از رنگ عشق بنویسم
سبز رفتم سیاه برگشتم
پشته ی ناسروده ها بر دوش
دودمان سروده ها بر باد
این عبث واره های بی معنی
آخرین چارپاره ی من باد
بگذر از من که سخت دلتنگم
بگذر از من که سخت دلگیرم
نقل من هفت جانی سگهاست
هر چه جان میکنم نمی میرم
نه سرم سر سپرده ی مرگ است
نه امیدی به زیستن دارم
قصه ی من حکایت تلخی است
زندگی نیست این که من دارم
گفتم از اشک و عشق و آزادی
زخم و نفرین حواله ام کردند
از بهار و برادری گفتم
مسلخ و دین حواله ام کردند
گفتم از اشک و عشق و آزادی
حرف های مرا نفهمیدند
پاکی بغض واره هایم را
به عیار شکسته سنجیدند
می نویسم گلایه هایم را
بر سپید سیاهه ی سیگار
غربت روح دردمندم را
می سپارم به سینه ی دیوار
می نویسم کسی نمی بیند
می نویسم کسی نمی خواند
جای جای من از جنازه پر است
زنده ی من به مرده می ماند
هر که را من به آشتی خواندم
با خودم بر سر مناقشه شد
هر گجستک که مریمش خواندم
خوی خوکان گرفت و فاحشه شد
سر به طغیان زد و جهنم شد
هر بهشتی که من بنا کردم
پاچه گیر برادرانم شد
هر سگی را که من خدا کردم
رفتم از اشک و عشق بنویسم
زخمی و خسته بال برگشتم
با مرام پلنگها رفتم
با شگرد شغال برگشتم
در خودم مویه میکنم خود را
ما بریدیم و دیگران بردند
ما بریدیم و هیچ حرفی نیست
حق مارا برادران خوردند
رفتم از اشک و عشق بنویسم
خسته و نا امید برگشتم
گفته را با نگفته حاشا کن
پاک رفتم پلید برگشتم
رفتم از اشک و عشق بنویسم
دُرّ مرسل به خورد من دادند
آمدم از زمین شروع کنم
وحی منزل به خورد من دادند
پی مرهم دویدم و دیدم
باطبیبان مرده حرفی نیست
پی مرهم دویدم و دیدم
زخم و تاول به خورد من دادند
یا علی گفتم و ندانستم
با سگان عهد دوستی بستم
یا علی گفتم و مریدانش
زهر و حنظل به خورده من دادند
گفته ها را نگفته حاشا کن
نامه در چاه مرده افکندند
( گفتم این شرط آدمیت نیست )
جفر و جنبل به خورد من دادند
رفتم از زندگی بیآغازم
حرمتم زیر دست و پا له شد
آفتاب حقیقتم مه شد
بس که مهمل به خورد من دادند
گفتم از رسمشان عدول کنم
خورده ها را نخورده قی کردم
یک یک آیه های رحمت را
با مسلسل به خورد من دادند
سفره از نان و خنده خالی بود
میهمان را گرسنه خواباندم
این فراموش کرده پالانها
هی خزعبل به خورد من دادند ...
میگریزد برهنه پا در باد
آخرین کودک درون از من
از( فراسوی نیک و بد ) گفتم
مانده تنها ( سه قطره خون ) از من
کوله بار نگفته ها بر دوش
از من این داغ تازه باقی ماند
از بهشتی که در پی اش بودیم
قتلگاه و مفازه باقی ماند
از من خسته ی وطن بر باد
غزل بی اجازه باقی ماند
باز هم دیر کرده ای لوطی
از برادر جنازه باقی ماند
شاعر کوچه های پیچاپیچ
رفت اما همیشه یاغی ماند
اندکی در خودش تامل کرد
دید چیزی ندارد الا درد
رفت و دیگر کسی ندید که او
چه بلایی سر خودش آورد
Your browser does not support the audio element.
دریافت فایل
557 بار دانلود شده
علی اکبر یاغی تبار
یاغی
شعرخوانی
دکلمه
غزل
ترنم شعر
لینک کوتاه :
از اینکه نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید ، سپاسگزاریم.
آخرین نظرات
* نام شما :
*ایمیل شما :
وبلاگ/سایت :
امتیاز به این مطلب :
0
*دیدگاه شما :
ثبت دیدگاه
فرم جدید
تازه های ترنم شعر
«تهران عاشق» در کاخ سعدآباد رونمایی و امضا شد
شمس آقاجانی دوستی بیریایی با کلمات داشت
موجزترین مجموعه شعر شکارسری تا امروز
میمیرم برای اینکه روحم شاد شود
پیکر شمس آقاجانی بدرقه شد
سراسیمه در مکث
بزرگداشت علی کریمی کلایه برگزار شد
شمس آقاجانی درگذشت
اخبار پربازدید
احسان افشاری: شعر، انتخابی که انتخاب نبود
کاکایی: با اقتدارگراها کاری ندارم!
تاثیرگذاری بنیاد شعر و حوزه هنری یکسان نیست!
مجید افشاری: ما کارشناس شعر و ترانه هستیم نه شورای ممیزی
سانسور، تیغِ سلیقه شخصی شورا!
غزلی بر ضد غزل از کتاب نقد استمرار تازگی
مجموعه شعر «این کوه سرش همیشه زیر برف است» رونمایی شد
پنجمین جشنواره شعر نیاوران در ایستگاههای آخر
کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری ترنم شعر میباشد.
طراحی پورتال خبری